خلاصه داستان :

یک پلیس زحمت کش و سرشناس داره زندگی خودشو میکنه و ماموریتاشو انجام میده ، که اعضای یه باند قاچاق که اونو مانع هدف های شوم خودشون میدونن درصدد از بین بردنش بر میان و تو این راه از …

خلاصه داستان :

این کتاب در مورد زندگی دو دوست به نامهای آرزو و نازنین است که هر کدام درگیر مشکلات خود هستند اما مثل هر دختر دیگری آرزوی دیدار شاهزاده خود را دارند. یکی از آنها به آرزویش می رسد و دیگری در تله انتقامی ناعادلانه می افتد و …

خلاصه داستان :

داستان درباره ی دختری هست که توی دانشگاه عاشق یک پسر میشه . بعداز مدتی اتفاقی میفته که دختر مجبور میشه…

خلاصه داستان :

- فکر نمی کردم یه روز توی این وضعیت ببینمت …
– آره .. آره .. درسته که من اون فرشته ی پاک نبودم … درسته که من اون الهه ای که دنبالش بودی نبودم … اما دوستت دارم لعنتی … هم تو رو … و هم آترا رو …
فریاد کشیدم :
– دیگه اسم اونو نیار .. می فهمی ؟ نمی خوام اسم ِ اونو از زبون تو بشنوم …!

+ خدآیا …
من مَردم … می دونم … اما …
گاهی مثل ِ دختر بچه ی چهار ساله ای که عروسک ِ مو طلایی اش رو گم کرده ، می خوام بزنم زیر گریه و هق هق کنم … دوست دارم گاهی اونقدر برای از دست رفته هام شونه بلرزونم که لرزش ِ زانوهام حس نشه …
من ِ مَرد … یه روزی کوه درد می شم و از زمین و زمان بیزار … تنها چیزی که نیاز دارم ، یه دل سیر گریه اس …